علمی و ادبی

سایت شخصی مسعود محمدی دبیر فیزیک

علمی و ادبی

سایت شخصی مسعود محمدی دبیر فیزیک

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۱۴

دفتر دوم                                                                                                  بقیه ۱۳                                                                            

 

                       کوزه و کوزه گری:فیزیک

در کارگه کوزه گری رفتم دوش                    دیدم دو هزار کوزه گویای خموش

هر یک به زبان حال با من می گفت              کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟

فیزیک دیروز

تجربه نشان می دهد که یک توپ ساکن نمی تواند بدون علت از حالت سکون خارج شود.اگر

ضربه ای به آن وارد شود شروع به حرکت خواهد نمود.در این حالت خروج توپ از حالت سکون

(معلول)به خاطر ضربه ای خواهد بود که بر آن وارد شده است(علت)مشاهدات و تجربیات مشابه

نشان می دهند که هر معلولی ناشی از علتی است. ترک شیشه اوجگیری هواپیما  شروع جنگ

صعود بالن سقوط اقتصادی دزدی سارق ابر قدرتی یک کشور شیوع بیماری و غیره همگی

معلول های هستند که علت های آنها راپدید آورده اند.در علم امروز هر پدیده ای که بر اساس

قانونی اتفاق بیافتد یک پدیده نظم دار شناخته میشود و نظمی را که ناشی از قانون علت ومعلول

باشد نظم علت و معلول می نامند.که دست کم در مورد تمام پدیده های ملموس ما در جهان صدق

می کند.اعتقاد بر این است که ما در جهان کاملا قانون دار و با نظم و ترتیب بسر می بریم جهانی

که در آن هیچ پدیده ای بدون علت اتفاق نمی افتد.حدود دو و نیم قرن قبل نیوتن بگونه ای خاص

نظم عالم را بتصویر کشید که به دیدگاه مکانیکی شهرت یافت.این دیدگاه جهان را به یک ماشین

عظیم تشبیه می کند که کار آن بر اساس نظم واصول خاصی است.اساس دیدگاه مکانیکی برسه

قانون استوار است که اثرارت اجزا یک سیستم(مثلا ماشین جهان)را به زبان ریاضی بیان میکند

این سه قانون به قدری فیزیک قرن ۱۷ را متحول ساخت که کم کم فیزیک آن روز به فیزیک

نیوتونی مشهور شد اساسا از همین ایام هست که علمی بنام فیزیک نظری شکل میگیرد و به

عنوان فیزیک کلاسیک موجودیت پیدا می کند.در نبوغ نیوتون همین بس که وی ریاضیات مورد

نیاز برای توضیح تئوری اش را نیز خود ابداع می کند که ریاضیات دیفرانسیلی معروف است.

در تصویری که دیدگاه مکانیکی از جهان ارائه میکند عالم از ذرات مادی جامد تشکیل می شود

که در فضا و زمان در حرکتند و بر روی هم اثر می گذارند.سه قانون نیوتون نیز چگونگی

حرکت اجزا ماشین جهان و اثرات متقابل آنها بر روی همدیگر را توصیف می کنند.تعریف نظم

نیز در این دیدگاه بسیار ساده است:هرپدیده ای که برطبق قوانین سه گانه اتفاق بیافتد دارای

نظم است.                ادامه دارد

 

 

 

 

 

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۱۳

 

 لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۱۲

طبعا خاطرات تجربیات و افکار این فوق بشر و بنابراین؛ من ؛این فوق بشر کاملا متفاوت از

؛ من ؛انسان امروز خواهد بود.جالب است که این؛ من ؛جدید بیشتر زاییده مدار ها و دستگاه های

ساخته شده همین انسان خواهد بود! به عبارت دیگر روزی خواهد رسید که خواهم توانست

؛ من ؛ خودم را تغیر بدهم.؛ من ؛جدید موجب تغیر بیشتر؛من؛ قبلی خواهد شد و این چرخه

نکرار خواهد شد و ساکنان کره زمین را؛ فوق بشر هایی ؛تشکیل خواهد داد که ؛ من های ؛

آنها دایم در حال تغیر خواهند بود.

برداشت این فوق بشر نسبت به ما همان خواهد بود که ما امروز نسبت به میمون ها داریم

چون فوق بشر خواهد توانست عمری برابر بی نهایت داشته باشد.خاطرات و تجربیات وی نیز

بی نهایت خواهد بود و توانایی های فکری و عملی بسیار بالاتری نسبت به ما خواهد داشت

طبعا؛ من ؛ این فوق بشر نیز بسیار پیچیده تر از؛ من ؛انسان امروز خواهد بود.

راستی مذاهب گوناگون چه برخوردی با مقوله فوق بشر خواهند داشت؟ به اعتقاد پاره ای

از مذاهب؛ من ؛ همان روح است که حتی با از بین رفتن جسم که در پی مرگ پیش میاید

هنوز باقی می ماند.فیریک امروز اینگونه برخورد با مقوله؛ من ؛ را نمی پسند د از نظر

فیزیک سلول های حافظه از اتم ها تشکیل می شوند و همه این سلول ها در پی مرگ از

بین می روند و بنابراین روح بافیمانده دیگر سلول حافظه ای نخواهد داشت که خاطرات و

تجربیاتی هم با آن همراه باشند.نتیجه اینکه از نظرفیزیک؛ من ؛نمی تواند همان روح باشد

مگر آنکه فرض کنیم روح نیز حافظه خاص خود را دارد که مثلا از جنس دنیای روح است

و فیزیک هنوز اطلاعی از آن ندارد.

گردون نگری ز قد فرسوده؛ما؛ست            جیحون اثری ز اشک پالوده؛ما؛ست

دوزخ شرری زرنج بیهوده؛ما؛ست            فردوس دمی زوقت آسوده؛ما؛ست

پایان این بخش     چنانچه مورد قبول افتد برای ادامه با ارسال پیام مفتخرم سازید

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۱۲

 

 لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۱۱

پیشرفت های علم ژنتیک  این امکان را فراهم میاوردتا بتوان اعضای بدن یک فرد را کپی

کرد.بدین معنی که مثلا عین کلیه یک نفر را تولید نمود(تقریبا).بعنوان مثال ژن مربوط به

کلیه فرد به کروموزم یک حیوان(مانند خوک)منتقل می شود و کلیه های حیوانی که متولد

می شود تقریبا عین کلیه های فرد فوق خواهند بود و بدین ترتیب کلیه یک فرد با استفاده

از بدن یک حیوان کپی می شود.شایان ذکر است که همین الان این کپی برداری در مورد

بسیاری از اعضای بدن میسر است ولی به علت پاره ای از مجوز های مذهبی از کلیسا

هنوز بطور آزمایشگاهی انجام می گیرد.فرض کنید که با همین روش یک کپی از تمام اعضای

من تولید و به فرد دیگری پیوند زده شود.در نتیجه دوتا؛ من ؛وجود خواهند داشت حال اگر

من نویسنده کتاب فوت کنم من دیگرم هنوز موجود خواهد بود در این صورت من مرده ام یا

زنده؟چون می توان از هر عضو من به هر تعداد که لازم است کپی برداری کرد.هر وقت یکی

ازاعضای من از کار بیفتد می توان آن عضو را با یک عمل جراحی باعضو تازه ای جایگزین

کرد و لذا؛ من ؛عمر بی نهایت خواهم داشت! روزی خواهد آمد که پیشرفت تکنولوژی این

امکان را بدهد که قسمتی از بدن انسان با ماشین جایگزین شود و مثلا از مدارهای مجتمع

(ای سی)خاصی استفاده شود و مقدار حافظه انسان افزایش داده شود(درست مثل بالا بردن

حافظه یک کامپیوتر)گفتنی است که همین الان آی سی های بیولوژی در مرحله آزمایشگاهی

و در سطح ابتدائی در دست تهیه اند. بدین ترتیب انسان آینده یا ؛ فوق بشر ؛چندین برابر انسان

امروزحافظه خواهد داشت و توانایی های عقلی و منطقی اش میلیارد ها برابر توانایی های

عقلی دانشمندان امروز خواهد بود.
 
لطفا در زیر نظر دهید

 

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۱۱

 لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۱۰

خانم فوق الذکربا دیدن ؛ ب ؛به طرف وی می رود و به گمان اینکه شوهرش هست

احوالپرسی میکند ولی متوجه می شود که این شخص وی را نمی شناسد.بعداز مدتی

صحبت خانم متوجه میشود که هر چند این مرد همان ظاهر شوهرش را دارد ولی

شوهرش نیست بنظر میرسد که با دوقلو شوهرش برخورد کرده است.مسولین

بیمارستان قضیه جابجایی مغز ها راتوضیح می دهند و خانم متحیر می ماند که

 کدامیک از این دو نفر را شوهر خود بداند.؛ آ ؛را که همان شخصیت و خاطرات

شوهرش را دارد یا ؛ ب ؛را که تنها ظاهر(یا بدن) شوهرش را دارد؟

(این پرسش را از تعداد زیادی پرسیده ام و همگی جواب داده ا ند که شوهر این

خانم کسی است که افکار خاطرات و تجربیات قبلی را دارد)

حال وضع پیچیده تری را تصور کنید که در مغز یک زن با مغز یک مرد جابجا شود

در آنصورت.مثلا هورمون تولید شده توسط غده هیپوفیز زن (که الان در جمجمه

یک مرد قرار گرفته است)در صدد خواهد امد تا تولید هورمون تخمدان های را که

اصلا وجود خارجی ندارند کنترل کند! راستی احساس مادری به کجا خواهد رفت؟

باز فرض کنید که تکنولوژی پزشکی آنقدرپیشرفت کند که روزی بتوان مغز یک نفر

را بیرون اورد ودر داخل دستگاهی گذاشت که آن را زنده و فعال نگاه میدارد.گفتنی

است که هر چند چنین عملی فعلا مقدور نیست.ولی دلیلی هم ندارد که در اینده میسر

نشود.حال تجسم کنید که مغز یک نفردر چنان دستگاهی بماند و مثلا توسط مکانیزم های

کنترل از راه دوربا بقیه بدن وی ارتباط داشته باشد. معلوم است که وی درست مثل

یک انسان عمل خواهد کرد با این تفاوت که خواهد توانست مغزش راهم ببیند.

(که البته انسان معمولی نمی تواند!)در چنین وضعیتی؛ من ؛کجا خواهد بود؟در داخل

دستگاهی که مغز را نگهمیدارد یا در بدنی که درحال قدم زدن در باغچه ای است

که مثلا پنج هزار کیلو متربا محل دستگاه فاصله دارد و یا هر دو؟بدن وی تجربیاتی

مانند بوی گل شکل درخت بید فرو دفتن خار به انگشت و صدای گنجشگ را احساس

خواهد کرد.به عبارت دیگربدن وی همان تجربیاتی راخواهد داشت که مغزش درجای

اصلی خود قرار داشت از طرف دیگر این مغزاست که موجب میشود تا وی تجربیات

فوق را درک کند.حال؛من؛ کجاست در باغ در دستگاه یا هر دوجا؟

                       لطفا در زیر نظر دهید

 

 

خانواده که هنوز چهار دست و پا راه می روند

خانواده ای که از بدو تولد تا کنون 4 دست و پا حرکت میکنند

جولای 24th, 2008

تصاویر زیر مربوط به ۵ عضو (۴ خواهر و یک برادر) یک خانواده کرد ترکیه ای می باشد که از بدو تولد بر روی ۴ دست و پا راه میروند. سن این ۵ نفر ۱۸ تا ۳۴ سال می باشد. برخی از دانشمندان نارسایی مغزی را دلیل ۴ دست و پا راه رفتن این خانواده می دانند. بنا بر نظر برخی از محققان این رفتار بیشتر به یک تکامل معکوس می ماند تا یک نارسایی مغزی. آنها امید وارند که از این طریق بتوانند نکات مبهم تکامل انسانی را دریابند

انسان 4پا

انسان 4پا

Entry Filed under: گوناگون, خبر, جالب

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۱۰

 لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۹

حال فرض کنید که بدلایلی تعداد زیادی از سلول های حافظه این شخص در حین عمل

جراحی صدمه دیده باشد بطور یکه هر چند که وی می داند فرزند آن خانواده است

ولی پازه ای از خاطرات خود را بیاد نمی آورد.معلوم است که دیگر این فرد نخواهد

توانست به همه پرسش های بالا جواب های مورد نظر آن خانواده بدهد.همچنین چون

تنها پاره ای از خاطرات خود را از دست داده است.اتفاقات غریبی پیش خواهد آمد

مثلا مادرش را خواهد شناخت ولی عمویش را نه. اتاق خوابش را پیدا خواهد کرد

ولی حمام را نه.با شنیدن خبرتولد خواهر زاده اش ابراز خوش حالی خواهد کرد

ولی خبر فوت پدر بزرگش وی را متاثر نخواهد کرد.از قور مه سبزی که قبلا خوشش

می آمد متنفر خواهد بود.علاقه سابقش به ریاضی با علاقه اش به جغرافیا جایگزین

خواهد گردید.وغیره.این تغیرات ظاهری فکری و شخصیتی موجب خواهد شد که

خانواده اش در درستی ادعایش مشکوک شوند.هر چند که مدعی فرزند واقعی آن

خانواده است.

هم الان که من این کتاب را می نویسم یکی از کلیه های برادرم را دارم که بمن پیوند

زده شده است.آیا قسمتی از؛من؛برادرم به؛من؛من انتقال یافته است؟به فرض پزشکی

آنقدرپیش رفت کند که روزی بتوان مغز دو نفر(مثلا آ و ب)را نیز با هم عوض کرد

معلوم است که با وجود جابجایی مغز ها ظا هر هر کدام از این دو نفر همان ظاهر قبل

از عملشان خواهد بود.لیکن چون دیگر سلول های مغز( آ )سلول های سابق مغز

نیستند خاطرات وی نیز نباید همان خاطرات سابقش باشد و الان باید خاطرات ( ب )

را داشته باشد حال( آ ) به خانه اش می رود(که البته به جای خانه خود به خانه؛ب؛

خواهد رفت چرا که اکنون مغز خاطرات و حافظه؛ ب ؛را دارد).همینکه وارد خانه

میشود به خانمی که در حقیقت همسر؛ ب ؛است سلام می کند ولی خانم مزبور این

غریبه را نمی شناسد؛ آ ؛که با رفتار غریب این خانم سر در گم شده است تلاش

خواهد کرد که خانم فوق را متقاعد نماید که زن و شوهرند.

بعد از یک بحث طولانی خانم متوجه می شود که تمام خاطرات و تجربیات مشترک

همان های هستند که شوهراین خانم می توانست داشته باشد هر چند ظاهر وی هیچ

سازگاری با شوهرش ندارد با این همه هنوز نمیداند که آیا واقعا این مرد شوهرش

هست یا نه بر عکس جسمش خصوصیاتی مانند شخصیت و خاطرات و افکارش

دلا لت بر آن دارند که وی همان شوهر سابق است.در همین حال؛ ب ؛ را از بیمارستان

به آدرس همین خانم میاورند. توجه داشته باشید که اگر خود این فرد می خواست به

خانه اش برود به خانه؛ آ ؛ می رفت.

 

لطفا نظر خود را در زیر اعلان فرمائید

 

 

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۹

 لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۸

تمام اینها مجموعه آگاهی های یک فرد را شامل میشود.که در اثر تجربه آموخته

میشوند.آیا چنین فردی خواهد توانست پرسشی مانند؛من کیستم؛را مطرح کند؟

البته اگر این پرسش را یک پرسش غریزی فرض کنیم.پاسخ ان مثبت خواهد

 بود.میدانیم که نوزاد از همان لحظه تولد؛چگونه غذا خوردن؛را بلد است.چرا که

غذا خوردن یک فرآیند غریزی است و هیچ احتیاجی به تجربه یا حافظه ندارد.

راستی.نوزاد از خود می پرسد که؛من کیستم؛؟

این بحث حکایت از آن دارد که فرد بدون حافظه نخواهد توانست مقاطع سپری

شده زندگی اش رابه یاد بیاورد و طبعا نخواهد توانست ادعا کند که؛همان فرداست

این حافظه است که به هر فردی شخصیت خاص وی را میدهد و موجب میشودکه

علیرغم سپری شدن زمان؛من؛باقی بماند لیکن بحثی که درزیر می آید.حاکی از

آن است که این نتیجه گیری هم چندان خالی از اشکال نیست.

فرض کنید که طی یک عمل جراحی شخصی قیافه و صدایش را به کلی تغیر دهد

در مراجعه به خانواده اش ادعا می کند که فرزند آنهاست.لیکن به خاطر ظاهر

متفاوتی که اکنون دارد قبول چنان ادعایی چندان راحت نخواهد بود.

مدعی توضیح می دهد که تغیرات ظاهریش ناشی از عمل جراحی است و بس.

ادعای وی مورد آزمایش قرار می گیرد و معلوم است که پرسش هایی در رابطه

 با تجربیات و خاطراتش مطرح می شوند.مثلا پرسیده می شود که چه اتفاقی در

خانه و در فلان تاریخ پیش آمد.مشاجره فلان تاریخ بر سر چه موضوعی بود از

چه غذایی خوشش می آید چه دینی دارد و غیره اگر مدعی داستان ما بتواند به

این پرسش ها که همگی در ارتباط با خاطرات و تجربیات گذشته وی هستند

جواب های سازگار با خاطرات وتجربیات خانواده اش بدهد همگی قبول خواهند کرد

که علیرغم تغیرات ظاهری وی فرزند آن خانواده است.

 

 اگر مایل به ادامه موضوع هستید لطفا پیام بفرستید

 

 

تست هوش(در شکل زیر چند چهره می بیدید)

16:57

phpUYzs9v

0-5 چهره : شما فردی ساده هستید

6-7 چهره :شما فرد گیجی هستید

8-9 چهره : شما فرد معمولی هستید

10-11 چهره : شما فرد بالاتر از معمولی هستید

12-13 چهره : شما فرد با هوشی هستید

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۸

 

 لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۷

دست کم اگر بطو موقت قبول کنیم که خاطرات و تجربیات گذشته هر فرد؛من؛وی را شکل

 می دهند.انگاه باید؛من؛ تابعی از زمان و مکان (یا فضا) باشد.چرا که خاطرات و تجربیات

انسان بسته به مکان وزمان دچار تغیر می شوند.به عبارت دیگر؛من؛هرفرد توسط اشیا و

؛تو؛های اطرافش و نیز در زمان شکل میگیرد.فرض کنید دست فردی در گذشته سوخته

باشد.این تجربه که اتش میسوزاند در حافظه وی باقی خواهد ماند.حال اگرشخصی تمام

حافظه اش را از دست بدهد چه اتفاقی خواهد افتاد.؟

می دانیم که افرادی که دچارفراموشی نسبی میشوند نمی توانند پاره ای از تجربیات و

خاطرات خود را بیاد بیاورند. ولی علیرغم اینها هنوز می توانند سوالی مانند؛من کیستم؛

را مطرح کنند . لیکن اگر تمام حافظه از دست برود.دیگر حتی تجربیات چند ثانیه قبل هم

به یاد نخواهد ماند.طبعا فرد بدون حافظه رفتاری عادی نخواهد داشت.مثلا موقع عبور از

 خیابان فکر نخواهد کرد که ممکن است زیر گرفته شود دیدار دوست و اجنبی هیچ تفاوتی

برایش نخواهد داشت.دیگر مهارت لازم را برای بالا رفتن از پله ها نخواهد داشت.از بالکن

اپارتمانش سقوط خواهد کرد اتش د ستش را خواهد سوزاند.در حضور دیگران لخت خواهد

شد. و امثال اینها

لطفا در زیر نظر بدهید

 

فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۷

لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی( باده: تو؛من؛ و؛ما؛ )        بقیه۶

در این تفکر اغلب؛من؛به یک؛چیز؛هوشیار در درون جسم تشبیه می گردد که اعمال .رفتار.

احساسات.و اندیشه فرد را تولید واداره میکند.به عبارت دیگر؛من؛درون جسم بعنوان تماشاگری

غریب تفسیر میشود.که مشغول تماشای  دنیا یی متفاوت و بیگانه از ؛من؛ است.؛چیزی؛علاوه

بر تماشا کردن می اندیشد تصمیم میگیرد عمل میکند خرسند میشود و غیره.محبوسی که با

دنیای اطرافش بیگانه هست.جهانی که ساخته ؛من؛نیست.مبنای چنین برداشتی هم به نوع تربیت

و پرورشی بر میگردد که در اکثر فرهنگ ها رواج دارد.تربیتی که انسان را از بدو تولد چنان

بار میاورد که؛خود؛را مجزای از دیگر موجودات و حتی  همنوعانش ببیند وبر این باور باشد

که هر انچه که بیرون از؛من؛ است ؛من؛ نیست تفکری که ؛من؛را در جهانی قرار می دهد

که هیچ وجه اشتراکی با؛من؛ ندارد.

در نهایت منجر به برداشتی خاصی میشود که در ان جهان به عنوان میدان نبردی بین؛من؛

و دنیای بیرون تصور میگردد.نبردی که هدف غلبه ؛من؛ برجهان و طبعیت است. عده ای؛من؛

را مجموعه ای ازافکار خاطرات تجربیات و احساسات می دانند. این تفکر نیزپرسش های تازه ای

را مطرح میکند و از جمله اینکه ایا افکار و خاطرات میتوانند بدون یک صاحب فکر یا صاحب

خاطره وجود داشته باشد؟چه جیزی افکار؛من؛را از افکار؛تو؛ متمایز میکند؟امروز کاملا مشخص

شده است که عوامل جسمی یا فیزیکی(مثلا تغیراتی در شیمی خون)میتواند احساسات را تحت

تاثیر قرار دهند.پزشکی مملو از مدارکی است مبنی بر اینکه پاره ای از عدم تعادل ها هورمونی

توام با ناهنجاریهای احساسی خاص هستند. استفاده از بعضی از گیاهان(مانند حشیش)و داروهای

که در پزشکی رایج برای روان گردانی به کار گرفته میشوند احساسات را متاثر میکنند.همچنین

تجربه نشان می دهد که در پی پاره ای از جراحی های مغز تغیر شخصیت عمیقی پیش می اید

ظاهرا همه اینها دلالت بر ان دارند که؛من؛نمی تواند تنها افکار احساسات و تجربیات باشد

از طرف دیگر اگر خاطرات تجربیات و احساسات کسی را از وی بگیرند ایا چیزی بغیر از بدن

از وی باقی خواهد ماند؟

اگر مایل به ادامه موضوع هستید لطفا پیام بفرستید