علمی و ادبی

سایت شخصی مسعود محمدی دبیر فیزیک

علمی و ادبی

سایت شخصی مسعود محمدی دبیر فیزیک

آثار تاریخی ارومیه

  • 3_gonbad-1  
  • سه گنبد 
  •  این اثر مربوط به دوره سلجوقیان می باشد
  • orumia untitled15 
  • 03a01abd
      
  • نظریه ی تورمی جهان

    نظریه ی تورمی جهان
    نظریه ی تورمی جهان
    اگر نظریه تورمی کیهان شناسی درست باشد ، این معنا را می دهد که کیهان بسیار بزرگتر از آنچه است که تصور می شود و احتمالا به همان اندازه هم پیرتر از سن کنونی است که برای آن در نظر می گیریم ، و تنها یک مهبانگ را به خود ندیده است بلکه تا به حال شاهد بینهایت از مهبانگ ها بوده است .......

    [ کوانتوم و فیزیک جدید ]

    اگر نظریه تورمی کیهان شناسی درست باشد ، این معنا را می دهد که کیهان بسیار بزرگتر از آنچه است که تصور می شود و احتمالا به همان اندازه هم پیرتر از سن کنونی است که برای آن در نظر می گیریم ، و تنها یک مهبانگ را به خود ندیده است بلکه تا به حال شاهد بینهایت از مهبانگ ها بوده است .
    نظریه تورمی به منظور توجیه خصوصیات قابل مشاهده کیهان مطرح شد و تا به حال نیز بسیار موفق بوده است . برای مثال می توان بررسی ماهیت امواج پس زمینه کیهانی نام برد که کیهانشناسان آن را به عنوان پس فروزشی ( تابشی ) به علت گرمای کیهان در زمان بیگ بنگ تفسیر می کنند .
    منجمان با توجه به اندازه گیری های بسیار دقیقی که از این پرتو ها داشتند ، دریافتند که این پرتوها با شدتی یکسان وبا دقتی باور نکردنی و در حدود 0.001 درصد ، از تمامی جهات به زمین می رسند .با رد یابی گذشته ی پرتو ها و بازگشت در زمان ، کیهان شناسان به این نتیجه می رسند که دما و چگالی ماده در کیهان نیز می بایست با دقتی در همین حدود ، در زمان گسیل این پرتوها ( در حدود 300.000 سال بعد از بیگ بنگ ) یکنواخت و همگن باشد .
    بدون نظریه تورمی ، این یکنواختی وهمگنی تا به این اندازه زیاد که باید در نظر بگیریم ، قابل توجیه نیست .محاسبات نشان می دهد که بدون تورم کیهان زمان کافی را برای اینکه چنین همگنی و یکنواختی در آن رخ دهد ندارد .بنا براین چیزی را که به اجبار باید در نظر بگیریم این است که کیهان بدون هیچ توضیحی از ابتدی آغازش یکنواخت و همگن بوده است .
    درکل حالت کلاسیک نظریه مهبانگ بر خلاف نامش ، واقعا یک نظریه برای توضیح مهبانگ نیست بلکه بیشتر به پیامد ها و اثرات مهبانگ می پردازد .این نظریه بیان می کند که چگونه جهان نو بنیاد ، داغ و چگال اولیه گسترش پیدا می کند و از گرمای خود می کاهد و یا چگونه عناصر سبک اولیه درطول انبساط کیهان با یکدیگر ترکیب می شوند و یا چه طور ماده به وجود می آید تا کهکشان ها وستارگان را بنا نهد ، اما این نظریه چیزی برای گفتن در مورد اینکه هسته ی اولیه مهبانگ چه بود و اینکه چه چیزی باعث شد که مهبانگ رخ دهد ، ندارد . به علاوه محاسباتی نیز در مورد همگنی کیهان ارائه نمی دهد .
    اما در مقابل ، نظریه تورمی توان توجیه لحظه مهبانگ (BANG OF THE BIG BANG ) را دارد . این نظریه بر پایه یک فرضیه بر گرفته شده از فیزیک نوین ذرات بنا شده است که بیان می کند که ذرات در چگالی بالا می توانند به طور شگفت انگیزی گرانش را از سر خود باز کنند ، به این معنا که باعث شوند که گرانش بر خلاف خاصیت جاذبه ی خود حالت دافعه داشته باشد . (خطوط ژئودزیک به جای همگرایی در یک نقطه ، پس از همگرایی در یک محدوده ، واگرا می شوند )
    به دلایلی که خارج از موضوع این مقاله است به این حالت از ماده خلا کاذب گفته می شود .نظریه تورمی بیان می کند که انبساط جهان که امروزه شاهد آن هستیم نتیجه ی دافعه گرانشی این خلا کاذب است که جهان را در لحظات بسیار کوچک آغازین در بر داشته است .
    در نظریه تورمی ،همگنی جهان در همان لحظات ابتدایی و قبل از تورم رخ می دهد .در آن زمان محدوده جهان ( (که شروع به همگن شدن همانند آنچه که مشاهده شده است می کند ) بسیار کوچک بوده است ( بیش از یک میلیارد کوچک تر از اندازه یک پروتون ) و برای حجمی تا این حد کوچک زمان زیادی برای رخ دادن همگنی وجود داشته است در مقایسه با فرآیند هایی که اکنون می شناسیم مانند هوایی که در اتاق حرکت می کند و با انتشار خود حالت یکنواختی را در اتاق به وجود می آورد . بعد از این همگنی ، تورم باعث انبساط جهان تا به اندازه ای شد، که بتواند تمامی کهکشان ها و ستارگانی را که اکنون آنها را می بینیم در خود جا دهد .
    نظریه تورمی تنها همگنی را که در امواج پس زمینه کیهانی می بینیم توجیه نمی کند بلکه این نظریه همچنین می تواند خصوصیات آماری اختلاف بسیار کم در شدت امواج پس زمینه که توسط ابزارهای بسیار دقیقی که حتی نوسانات کمتر از 0.001 را نیز ثبت می کنند، را نیز توضیح دهد .
    مادامیکه که نظریه تورمی می بایست برپایه پیشگویی هایش در مورد خصوصیات قابل مشاهده جهان محک خورده و مورد قضاوت قرار گیرد ،کنجکاوی باعث می شود که از خود بپرسیم این نظریه چه چیزی را در مورد جهان بیان می کند؟ پاسخ این سوال نا مانوس به نظر می رسد .
    دافعه گرانشی خلا کاذب ( که باعث تورم شده است ) به اندازه ای قدرتمند است که انبساط سریع و باور نکردنی را به وجود می آورد و وسعت جهان در مدت زمان 37-^10 ثانیه به دو برابر افزایش می یابد و در 37-^10 ثانیه بعد نیز وسعت جهان باز هم دوبرابر می شود و جهان مادامی که خلا کاذب باقی مانده است هر 37-^10 ثانیه به دوبرابر شدن خود ادامه می دهد اما خلا کاذب ناپایداراست و در نهایت در برهه ای از بین رفته و انرژی خود را تبدیل به ذرات مادی می کند . از این نقطه به بعد این نظریه با مدل استاندارد بیگ بنگ آتشین (standard hot big bang picture ) هم رای است . انبساط چشمگیر این نظریه اشاره بر این موضوع دارد که وسعت جهان بیش از آن است که تصور می شود بنا براین قسمت های مشاهده شده جهان صرفا مانند لکه ای هستند در یک فضای بزرگتر .
    اما تمامی داستان بسیار پیچیده تر از این است . خلا کاذب ناپایدار است و در بیشتر مدل های این نظریه مانند مواد رادیو اکتیو شروع به واپاشی می کند همانند اورانیم .این واپاشی توسط نیمه عمر توضیح داده می شود به این معنا که نیمی از خلا کاذب بعداز سپری شدن اولین زمان نیمه عمر باقی می مانند و یک چهارم مقدار اولیه بعد از سپری شدن دومین زمان نیمه عمر و به همین تزتیب تا به آخر اما بر خلاف مواد رادیو اکتیو ، خلا کاذب همراه با واپاشی منبسط نیز می شود و سرعت منبسط شدن بیشتر از واپاشی خلا کاذب است .به نظر می آید که نیمه از مقدار اولیه خلا کاذب پس از سپری شدن یک نیمه عمر باقی بماند اما این مقدار خلا کاذب حجمی بیشتر از مقدار اولیه خود دارد .خلا کاذب هیچگاه نا پدید نمی شود بلکه به جای آن همواره حجم آن به صورت نامحدود افزایش می یابد .قسمت های مختلف پهنه خلا کاذب به طور نامنظم واپاشی می کنند و جهان های "" حبابی "" جدید را در فرآیندی همواره رو به رشد تولید می کنند . جهان ما تنها یکی از جهان های برخاسته از گروهی بینهایت از این حباب هاست .
    تصویر
    نمواردی که در بالا مشاهده می کنید مدل ساده شده ای است که نشان می دهد سیر تکاملی حباب ها و خلا کاذب چگونه است . ردیف بالا حجم خلا کاذب را به تصویر می کشد و ردیف دوم همان منطقه را بعد از سپری شدن یک نیمه عمر نشان می دهد .در رسم تصاویر هر مرحله 4 برابر بزرگتر فرض شده که در واقعیت می تواند بیشتر از این مقدار نیز باشد .ردیف دوم ناحیه ای از خلا کاذب را نشان می دهد که واپاشی کرده است و تبدیل به جهان های حبابی شده است و دو قسمت از خلا کاذب که همچنان باقی مانده اند .هر کدام از دو قسمت خلا کاذب باقی مانده حجمی معادل خلا کاذب اولیه دارند . ردیف سوم قسمتی را نشان می دهد که بعد از نیمه عمر دوم واپاشی کرده است و دو جهان حبابی دیگر که از خلا کاذب ردیف دوم شکل گرفته اند به همراه 4 منطقه خلا کاذب دیگر که هر کدام حجمی برابر خلا کاذب نخستین دارند .این چرخه همواره ادامه خواهد داشت .خلا های کاذب در هم می شکنند پس به ندرت مشاهده گری بتواند چیزی بیش از احتمال قابل صرف نظری برای دیدن نشانه ای از وجود آنها داشته باشد .با این حال ، درک چرخه ی بینهایت جهان ها به منظور محاسبه آماری از خصوصیات جهان خودمان ، که به نوعی شاخه ای از این فرآیند است ، لازم به نظر می رسد .
    در مطالعه نظریاتی مانند نظریه تورمی ، کیهان شناسان فرض می کنند که قوانین فیزیک در این جهان های چندگانه یکسان است . کیهان شناسان درواقع هیچ راهی برای فهمیدن این که آیا به راستی این گونه است یا خیر ندارند اما هدف آنها مطالعه نتایج قوانین فیزیک به همین نحوی است که آنها را می شناسیم و نه اندیشیدن بیهوده در مورد قوانین جهان های دیگر . با این حال ، این احتمال وجود دارد که جهان های دیگر متفاوت از جهانی که خودمان در آن زندگی می کنیم باشند .
    در حالی که فضای تهی خالی از هر گونه ویژگی در نظر گرفته می شد، در فیزیک نوین ذرات ، فضای تهی ، که خلا نیز نامیده می شود ، مقوله ای بسیار پیچیده است . زوج های ماده _پاد ماده به طور پیوسته در آن ظاهر و ناپدید می شوند و خود فضا نیز به قسمت های کمتر شناخته شده ای به نام "" حباب های ریز کوانتمی "" تقسیم می شود که اگر به اندازه ی کافی بزرگنمایی داشته باشیم (تا اندازه های ( 36-^10 ) ) قابل مشاهده هستند . به دلیل این پیچیدگی ، فیزیکدانان نمی دانند که آیا فقط یک نوع از فضاهای تهی ( خلا ) پایدار است یا اینکه چند نوع هستند . انواع دیگر فضهای تهی نمی توانند 3 بعدی باشند ، و احتمالا آنها جرم ذرات مادی و نیروی هایی که بر رفتار های آنها حکمرانی می کنند ، را دگر گون می کنند .اگر انواع مختلفی اگر فضا ها وجود دارند ، چرخه ی بینهایت جهان ها ( جهان ای جبابی ) می توان معیاری برای تمامی احتمالات ممکن باشد

    مراقبه‌ی چشم سوم - دکتر مطلب برازنده

    مراقبه‌ی چشم سوم - دکتر مطلب برازنده
    مآخذ: کتاب متافیزیک و چشم سوم، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات نوید
    بهتر است این تمرین را زمانی انجام دهید که بتوانید به مدت 30 تا 60 دقیقه تنها باشید. یا اگر این تمرین را به صورت گروهی انجام می‌دهید، باید همه ساکت باشند. در مکان تمرین نباید منبعی از نور وجود داشته باشد. البته شما می‎توانید یک شمع روشن در اتاق داشته باشید، به شرط آن‌که در پشت سر شما قرار گیرد و مزاحم شما نباشد.
    روی یک صندلی راحت بنشینید و در حالت آرامش قرار بگیرید. می‎توانید در حین تمرین از موسیقی دلخواه خود استفاده کنید، البته موسیقی باید ملایم و آرام بخش باشد، مانند صدای فلوت یا اصوات طبیعت. اگر با استفاده از بخور ملایم احساس بهتری پیدا می‎کنید، این کار را انجام دهید.
    با تمرکز بر دید چشم سوم خود، به تصویری نگاه کنید یا تصویری را در ذهن مجسم نمایید. (برای حالت اول یک تصویر مناسب، زیبا و رویایی انتخاب کنید) توجه خود را به سوی مرکز تصویر جاری کنید، در این حالت به آرامی از عدد 1تا 144 بشمارید. سپس چشمانتان را ببندید و دوباره تا 144 بشمارید. ممکن است با بستن چشم‌ها، تصویری با رنگ‎های متضاد مشاهده کنید، همچنان توجه خود را روی مرکز پیشانی متمرکز کنید. حتی اگر هنوز چیزی نمی‎بینید، ناامید نشوید، شما با تمرکزِ توجه خود روی جایگاه چشم‎سوم، بدون مشاهده آن نیز می‎توانید به نتیجه برسید. پس از این‌که تا 144 شمردید، چشمانتان را باز کنید و دوباره به تصویر نگاه کنید. درحالی‌که دید شما بر مرکز تصویر متمرکز است، تا 144 بشمارید. سپس چشمانتان را ببندید و در حال نگریستن به نور درونی تا 144 بشمارید. در این هنگام است که می‎توانید آنچه را که می‎خواهید طلب کنید.
    اجازه ندهید که در حین تمرین هیچ چیز حواس شما را منحرف کند. ممکن است ببینید که تصویر حرکت می‎کند. بعدها خواهید فهمید که چشم سوم عملکردهای بسیار عجیب و اسرارآمیزی دارد. حتی ممکن است روزی بتوانید هوای بین خود و تصویر را ببینید. اما در هر شرایطی با تمرکز کامل به مراقبه‌ی خود همراه با بسته و باز کردن چشم‌ها ادامه دهید.
    در پایان تمرین چشمانتان را ببندید و برای هر مدت که دوست دارید در سکوت و آرامش باقی بمانید. هرگز به چشمانتان فشار نیاورید. اگر هر زمان در حین تمرین در چشمانتان فشار یا خستگی احساس کردید تمرین را قطع کنید.
    زمانی خواهد رسید که بتوانید بدون آن‌که ابتدا به تصویر نگاه کنید، نور را در سر خود مشاهده کنید. به هر حال با کمک یا بدون کمک حس بینایی، شما خواهید توانست نتایج سودمندی کسب کنید. آنگاه که نور درون را می‎بینید، وقت آن رسیده است که آنچه را می‎خواهید طلب کنید. در این حالت خواستن، واقعاً توانستن است.
    بعد از مدتی تمرین، شما خواهید توانست آن‌چنان آرامشی در خود ایجاد کنید، که کاملاً بر موضوع دیداری تمرکز داشته باشید و بتوانید جسم خود را در حالت خواب ترک کرده، از طریق چشم سوم به سفر بپردازید. کسانی که از حلقه‌ی طلایی عبور می‎کنند و تونل مربوطه را پشت سر می‎گذارند وارد عالم اختری می‎شوند. این‌که از اینجا به کجا سفر کنید، به آگاهی شما بستگی دارد. زیرا این آگاهی شما است که هر چه در این سطح می‎بینید به وجود می‎آورد. بهتر است قبل از سفر مقصدی برای خود در نظر بگیرید. شما می‎توانید به بخش‌های مختلف عالم اختری سفر کنید و موجودات اختری را ملاقات نمایید. در این سفر حتی می‎توانید از عالم اختری بگذرید و به عالم بعدی بروید.
    با تمرین مداوم شما خواهید توانست وضوح و قدرت نور را افزایش دهید، تا این‌که هیچ چیز دیگری به جز نور نبینید. در این هنگام است که شما می‎توانید به این نور بپیوندید و با آن یکی شوید. این نور یک توهم نیست، بلکه پاسخی است که از سوی دیگر به شما داده می‎شود. این پاسخ در زندگی روزانه شما به تدریج به صورت سلامت بیشتر، روشنی اندیشه و شادمانی نمایان می‎شود.
    در تمرین‎های اول انتظار زیادی نداشته باشید. این تکنیک به تمرین زیاد نیاز دارد، اما انجام یک بار در روز برای حدود یک ماه حتماً نتایج خوبی خواهد داشت.
    بهترین زمان‌ها برای انجام مراقبه‌ی چشم سوم، ساعت شش صبح، دوازده ظهر، شش عصر و دوازده نیمه‎شب است. در این ساعت‌ها نوسان‌های مغناطیسی مفید در اطراف زمین جریان دارد. البته همه‌ی افراد نمی‎توانند در این ساعت‌ها به مراقبه بپردازند. اما زمانی که تعداد زیادی از مردم به‌طور هم‌زمان و گروهی به مراقبه می‎پردازند، می‎توان نیروی عظیمی از مراقبه کسب کرد. از آنجا که شما هنگام مراقبه مرزهای زمان و مکان را پشت سر می‎گذارید، هیچ فاصله‎ای بین شما و کسانی که در سایر نقاط کره زمین به مراقبه می‎پردازند، وجود ندارد. ما به سادگی می‎توانیم در تمام دنیا مراقبه‌ی گروهی انجام دهیم.
    یکی از جالب‎ترین واقعیت‎ها درباره‌ی چشم سوم این است که وقتی نور در چشم سوم دیده می‎شود، می‎توان آن را به درون بدن انتقال داد. این جریان می‎تواند به خواست شما، به قسمت‌های مختلف بدنتان جریان پیدا کند. به سادگی از اراده‌ی خود استفاده کنید و قسمتی از بدنتان را که می‎خواهید این نور در آن جریان یابد، مجسم کنید؛ جریان نور از اراده‌ی شما پیروی خواهد کرد و برابر تجسم شما به حرکت در خواهد آمد. ابتدا جریان را به قلب بفرستید، تا احساس دلپذیری پیدا کنید. به این احساس اجازه دهید که رشد کند و تمام بدن شما را به نوسان در آورد و همه جای آن را فراگیرد. این پدیده فرآیند شفابخشی و نیرودادن است.

    وصیت نامه ابوالقاسم حالت

     2ex7lv7[1]
     
     
     
     
     
     
     
    وصیت نامه  ابوالقاسم حالت
    سراینده اولین سرود ملی بعد از انقلاب
    طنز نویس معروف مجله های توفیق و گل آقا با  تخلص خروس لاری
    بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهید
    نه به من برسر گور و کفن آزار دهید
     
    نه پی گورکن و قاری و غسال روید
    نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید
     
    به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی
    که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید
     
    این دو چشمان قوی را به فلان چشم چران
    که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید
     
    وین زبان را که خداوند زبان بازی بود
    به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید
     
    کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است
    راست تحویل علی اصغر گچکار دهید
     
    وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه
    به فلان سنگتراش ته بازار دهید
     
    کلیه ام را به فلان رند عرق خوار که شد
    ازعرق کلیه او پاک لت و پار دهید
     
    ریه ام را به جوانی که ز دود و دم بنز
    درجوانی ریه او شده بیمار دهید
     
    جگرم را به فلان بی جگر بی غیرت
    کمرم را به فلان مردک زن دار دهید
     
    چانه ام را به فلان زن که پی وراجی است
    معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهید
     
    گر سر سفره خورد فاطمه بی دندان غم
    به که دندان مرا نیز به آن یار دهید
     
    تا مگر بند به چیزی شده باشد دستش
    لااقل تُ...  مرا هم به طلبکار دهید

    ( غروب سردسرد )و روانشناسی رنگ چشم ازروانشناسی خانمها و آقایان

    یاد دارم یک غروب سردسرد        می گذشت از کوچه ما دوره گرد 

     

    دوره گردم کهنه قالی میخرم        دست دوم جنس عالی میخرم 

     

    کاسه و ظرف سفالی میخرم        اشگ در چشمان بابا حلقه زد 

     

    عاقبت آهی کشید بغصش شکست    اول سال است و نان در سفره نیست  

     

    ای خدا شکرت! ولی این زندگیست؟  

     

     

     

     

    بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت          شور شیرین به سر هر که فتد کوه کن است

     

     

     

     

     

     

    روانشناسی رنگ چشم ها  ازروانشناسی خانمها و آقایان

    روانشناسی رنگ چشم  چشم آبی

    شناخت شخصیت افراد‌ از روی رنگ چشم ، گزینه جد‌ید‌ی است که د‌ر روابط انسانی بی‌تاثیر نبود‌ه و چنانچه د‌رست به کار رود‌، مشکلات زیاد‌ی را حل خواهد‌ کرد‌. مطلب زیر که توسط یکی از انجمن‌های اینترنتی عربی منتشر شد‌ه است، به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت د‌ارند‌گان آن می‌پرد‌ازد‌.

    ● رنگ چشم سبزرنگ چشم سبز، نشان د‌هند‌ه آن است که صاحبان آن، شخصیتی قوی و اراد‌ه‌ای بالا د‌ارند‌. د‌ر تصمیم‌گیری‌ها، خیلی محکم عمل می‌کنند‌ و تا حد‌ی خود‌ رای و مغرور نیز هستند‌. این افراد‌، اعتماد به نفس بالایی د‌ارند‌ و تا آخرین توان خود‌ به د‌یگران کمک می‌کنند‌.

    ● رنگ چشم آبید‌ارند‌گان چشم‌های آبی، د‌ارای نگاهی عمیق هستند‌ و شخصیتی حساس د‌ارند‌. این افراد‌ به راحتی فکر و نظر خود‌ را به د‌یگران تحمیل می‌کنند‌.

    رنگ چشم مشکی
    صاحبان چشمان مشکی، انسان‌هایی رویایی هستند‌ که د‌ر فضای شاعرانه‌ای زند‌گی می‌کنند‌ و همچنین بسیار د‌ست و د‌ل باز هستند‌. بسیار سعی می‌کنند‌ با هر چه د‌ارند‌ به د‌یگران کمک کنند‌. این افراد‌ همچنین د‌ارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند‌.

    ● رنگ چشم قهوه‌ای
    چشم قهوه‌ای، سمبل مهربانی و محبت است و هر چه تیره‌تر باشد‌ مهر و محبت صاحبش بیشتر است. چشم قهوه‌ای‌ها، بسیار خونسرد‌ند‌ و هرچه را که می‌خواهند‌ به راحتی تصاحب می‌کنند‌.

    رنگ چشم خاکستری
    صاحبان چشم‌های خاکستری، د‌و د‌سته هستند‌. یا از شخصیتی آرام برخورد‌ارند‌ و یا شخصیتی عصبی و انقلابی د‌ارند‌، ولی د‌ر مجموع انسان‌هایی سرسخت و سنگین د‌ل هستند‌.

    ● رنگ چشم عسلیبا وجود‌ اینکه چشم ‌عسلی‌ها، انسان‌هایی خوش قلب هستند‌ ولی با د‌یگران صریح نیستند‌. این افراد‌ همیشه به د‌نبال د‌وست می‌گرد‌ند‌. چشم عسلی‌ها معمولاً از کود‌کی روی پای خود‌ می‌ایستند‌ و د‌وست ند‌ارند‌ به د‌یگران تکیه کنند‌.

    فراز های از کتاب صفر دکتر مسعود ناصری۲۰

    لوح پیدایش جهان ۱۰بعدی  کوزه و کوزه گری:فیزیک      بقیه۱۹

    هرچند که ما فضا را دارای سه بعد(طول-عرض-ارتفاع)می دانیم.برای درک موضوع بالا

    یک فضای دو بعدی را در نظر می گیریم مثلا یک سفره پلاستیکی را تصور کنید که کاملا

    کشیده شده است وهر گوشه آن بر روی پایه ای قرار دارد(شکل۱-۲)پرتقالی را بر روی این

    سفره که تنها طول و عرض(دو بعد)دارد قرار می دهیم.مشاهده خواهیم کرد که سطح صاف

    سفره دچار فرورفتگی می شود یا بعبارت دیگر حضور ماده(پرتقال)فضای دو بعدی(سفره)را

    دچار انحنا میکند.حال توپ سنگینی مانند یک توپ بسکتبال را نیز بر روی همنان سفره قرار

    میدهیم وطبیعی است که گودی(انحنای)چشمگیری درسطح سفره به وجود خواهد آمد واضح

    است که هر قدر جسم بزرگتر(یاجرم آن بیشتر) باشد مقدار انحنای فضا بیشتر و وسعت فصای

    در گیر شده گسترده تر خواهد بود.اکنون پرتقال را بر میداریم و ازیک لبه سفره به طرف توپ

    بسکتبال می غلتانیم بطوریکه از کنار توپ رد شود پرتقال در مسیری مستقیم حرکت خواهد

    کرد و در رسیدن به گودی(فضای منحنی)ناشی ازحضورتوپ از مسیر مستقیم خود منحرف

    خواهد شد وطی یک حرکت مارپیچ به طرف توپ سقوط خواهد کرد.دلیل این حرکت مارپیچ

    پرتقال کاهش انرژی پرتقال در اثر اصطکاک با سطح سفره است بنابراین اگر سرعت(یا انرژی)

    اولیه پرتقال زیاد باشد مسیر پرتقال دچار انحراف خواهد شد ولی بر روی توپ سقوط نخواهد

    کرد

            از خوانندگان این کتاب خواهشمند جهت ادامه مطلب با ارسال نظر نویسنده یاری فرمایند

    پرسش فیزیک(ویژه دانش آموزان دبیرستان)

    شنبه 19 مرداد ماه سال 1387 ساعت 10:51

    سلام به جوانان کشور

    منبعد هر هفته یک پرسش فیزیک جهت جوانان دبیرستانی طرح خواهد شد

    سوال هفته........ چرا آسمان را آبی می بینیم؟

                            چرا به هنگام شفق و فلق آسمان قرمز به نظر میرسد؟

    پاسخ:

    مولکول های هوا فرکانس تشدیدشان توسط طول موج های کوتاه(نیلی-آبی-بنفش)

    هم آهنگ بوده و تشدید میشوند.بنابراین آسمان آبی دیده میشود

    ولی ذرات گرد و خاک معلق در هوا بهنگام شفق و فلق توسط طول موج های بلند

    به ویژه قرمز بتشدید در میایند لذا آسمان سرخ به نظر میرسد

    سوال هفته دوم 

    یک تیر آهن(۶۰ کیلو گرمی و بطول ۱۲ متر)را سه کارگر چگونه حمل کنند

    که به هر سه نفر نیروی مساوی تحمیل شود

    پاسخ پرسش را در قسمت نظرات بنویسید

    سوال هفته سوم

    طبق قانون سوم نیوتون هر کنشی را واکنشی مساوی ودر خلاف جهت چرا این

    دونیروی کنش و واکنش اثر هم را خنثی نمیکنند؟

    پاسخ پرسش را درقسمت نظرات بنویسید

    یادی از دکتر پرویز خانلری

    سه شنبه 5 اردیبهشت ماه سال 1385 ساعت 12:03

    Description
    Tags

    عقاب

    گشت غمناک دل وجان عقاب      چوازدور شد ایام  شباب

    دیدکش دوربانجام رسید             آفتابش  بلب  بام   رسید

    باید از هستی دل برگیرد            ره سوی کشوردیگرگیرد

    خواست تاچاره ناچار کند           داروئی جوید ودرکارکند

    صبحگاهی زپی چاره ی کار       گشت بر بادسبک سیر سوار

    گله آهنگ چراداشت بدشت         ناگه از وحشت پرولوله گشت 

    وان شبان بیم زده دل نگران         شد پی بره ی نوزاد دوان

    کبک دردامن خاری آویخت         مارپیچید وبسوراخ گریخت

    آهو استاد نگه کردورمید            دشت را خط غباری بکشید

    لیک صیاد سر دیگر داشت          صیدرا فارغ و اسوده گذاشت

    چاره ی مرگ نه کاریست حقیر      زنده را دل نشود از جان سیر

    صید هرروزبچنگ آمد زود           مگر آن روز که صیاد نبود

    آشیان داشت درآن دامن دشت      زاغکی زشت و بداندام و پلشت

    سنگها از کف طفلان خورده         جان زصد گونه بلا دربرده

    سال ها زیسته افزون زشمار        شکم آکنده زگند و مردار

    برسر شاخ ورا دبد عقاب            زآسمان سوی زمین شد بشتاب

    گفت که ای دیده زما بس بیداد       باتو امروز مرا کار افتاد

    مشکلی دارم اگر بگشائی            بکنم هرچه تو میفرمائی

    گفت ما بنده ی فرمان توایم         تاکه هسنیم هوا خواه توایم

    بنده آماده بود فرمان چیست        جان براه توسپارم جان چیست

    دل چو در خدمت تو شاد کنم         ننگم  آید  که زجان  یاد کنم

    این همه گفت ولی بادل خویش      گفتگوی دگر آورد به پیش

    کاین ستمکار قوی پنجه کنون        از نیاز است چنین زاروزبون

    لیک ناگه چو غضبناک شود         زو حساب من و جان پاک شود

    دوستی را که نباشد بنیاد              حزم  را  باید از دست   نداد

    دردل خویش چون این رای گزید      پرزد و دورترک جای گزید

    زار افسرده چنین گفت عقاب          که مرا عمر حبابی است بر آب

    راست است اینکه مراتبز پراست       لیک پرواز زمان تیزتر است

    من گذشتم بشتاب از درودشت          بشتاب ایام از من بگذشت

    گرچه از عمر دل سیری نیست         مرگ میآیدوتدبیری نیست

    من ابن شهپرواین شوکت وجاه       عمرم از چیست بدین حدکوتاه

    تو بدین قامت و بال ناساز               به چه فن یافته ای عمر دراز

    پدرم از پدرخویش شنید                  که یکی زاغ سیه روی پلید

    بادوصد حیله بهنگام شکار             صدره از چنگش کرداست فرار

    پدرم نیز بتو دست نیافت                 تا بمنزلگه جاوید شتافت

    لیک هنگام دم باز پسین                چون تو برشاخ شدی جای گزبن

    ازسر حسرت بامن فرمود               کاین همان زاغ پلیداست که بود

    عمر من نیز به یغما رفته است         یک گل از صد گل تو نشکفته است

    چیست سرمایه این عمر دراز           رازی اینجاست تو بگشا این راز

    زاغ گفت ارتودراین تدبیری            عهد  کن تا    سخنم       بپذیری

    عمرتان گرچه پذیردکم وکاست         دیگری   راچه گنه زبن زشماست

    زآسمان هیچ نیائید فرود                 آخرازاین همه پرواز چه سود

    پدرمن که پس ازسیصدواند             کان  اندرز  بد   و دانش و پند

    بارهاگفت که برچرخ اثیر                بادها راست  فراوان     تاثیر

    بادهاکززبرخاک وزند                     تن و جان  را  نرسانند  گزند

    هرجه از خاک شوی بالاتر              بادرابیش گزنداست و ضزر

    تابدانجاکه براوج افلاک                 آیت  مرگ  بود   پیک هلاک

    ماازآن سال بسی یافته ایم             کز بلندی  رخ  بر  تافته ایم

    زاغ رامیل کند دل به نشیب           عمر بسیارش ازآن گشته نصیب

    دگراین خاصیت مرداراست            عمرمردارخواران بسیاراست

    گندومردار بهین درمان است          چاره رنج توزآن    آسان است

    خیزوزین بیش ره چرخ مپوی         طعمه خویش بر افلاک  مجوی

    ناودان جایگهی سخت نکوست       به از آن کنج حیاط ولب جوست

    من که صد نکته ی نیکو دانم         راه    هر برزن  و هر کو دانم

    خانه اندرپس باغی دارم               وندر آن  گوشه  سراغی  دارم

    خوان گسترده ی الوانی است         خوردنیهای   فراوانی     است

    آنچه زان زاغ چنین دادسراغ         گند زاری  بود  اندرپس    باغ

    بوی بدرفته از آن تاره دور            معدن   پشه   مقام        زنبور

    نفرتش گشته بلای دل وجان           سوزش وکوری دو دیده ازآن

    آن دوهمراه رسیدنداز راه              زاغ  بر سفره  خود  کرد نگاه

    گفت خوانی که چنین الوان است     لایق محضراین مهمان است

    میکنم شکر که درویش نیم             خجل   از  ماحضر خویش  نیم

    گفت وبنشست وبخورد ازآن گند        تا بیاموزد  از  او میهمان  پند

    عمردراوج فلک برده بسر               دم   زده  در نفس    باد  سحر

    ابر رادیده بزیر پر خویش                 حیوان را همه فرمانبرخویش

    بارها آمده شادان زسفر                   برهش بسته  فلک طاق  ظفر

    سینه کبک وتزرو و تیهو                  تازه   و گرم  شده  طعمه   او

    اینک افتاده به این لاشه گند              باید   از  زاغ   بیآموزد     پند

    بوی گندش دل و جان تافته بود          حال   بیماری   دق     یافته بود

    دلش از نفرت وبیزاری ریش            گیج  شد  بست دمی دیده ی خویش

    یادش آمدکه برآن اوج سپهر            هست   پیروزی  و  زیبائی  و مهر

    فرآزادی و فتح و ظفر است              نفس    خرم   باد   سحر    است

    دیده بگشود بهر سو نگریست           دید  گردش  اثری  زینها     نیست

    آنچه بود از همه سوخواری بود        وحشت  و  نفرت  و  بیزاری    بود

    بال برهم زدوبرجست از جا              گفت   کای   یار   ببخشای     مرا

    سالها باش و بدین عیش بناز           تو  و   مردار تو و    عمر   دراز

    من نیم لایق این مهمانی                گند   و  مردار   تورا          ارزانی

    گردر اوج فلکم باید مرد                 عمر   در  گند   بسر   نتوان    برد

    شهپرشاه هوا اوج گرفت                زاغ   را  دیده   بر او  ماند  شگفت

    سوی بالاشد وبالاترشد                  راست   با   مهر  فلک   همس ر شد

    لحظه ای چند براین لوح کبود          نقطه  ای  بو د و  سپس  هیچ    نبود

    تقدیم به امیر و کریم نازنین

    تقدیم به دوستان نازنینم--امیر--و  کریم

     

     

     

    باچهره      افروخته    گل را         مشکن

     

    افروخته     رخ مرو   تو د گر      به چمن

    گل را        تو دگر    خجل مکن  ای مه من

    مشکن     به چمن   ای مه من    قدر سمن

    خاصیت د ترمینان    از پروفسور دکتر هشترودی


    پس از مرگ
    نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
    نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
    ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
    گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
    و او یکریز و پی در پی
    دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
    و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
    بدین سان بشکند در من
    سکوت مرگبارم را