آرش کمانگیر

 Your image is loading...

 

 در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، سپاهیان ایران به محاصره افراسیاب درمی افتند. منوچهر پیشنهاد صلح می دهد که تورانیان می پذیرند. پس از گفت وگوهای بسیار قرار بر آن می شود که یک کماندار ایرانی بر فراز البرز کوه تیری بیندازد و تیر هر کجا فرود آمد مرز ایران و توران شود. آرش پهلوان ایرانی داوطلب این کار می شود. بر فراز دماوند می رود، تیر را می اندازد. تیر از بامداد تا شامگاه حرکت می کند و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی می نشیند و آنجا مرز ایران و توران می شود. پس از آن آرش که هستی اش را به پای تیر ریخته و جانش را در تیر دمیده، پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش می شود. و سیاوش کسرایی در منظومه بلند خود به نام آرش کمانگیر، به زیبایی از جانفشانی آرش در راه میهن سخن گفته است که چند بیتی از آن را پایان بخش این مطلب می کنیم....
آری آری جان خود در تیر کرد آرش

کار صدها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش

تیر آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون 
به دیگر نیمروزی از پی آن روز نشسته بر تناور ساق گردویی فرودیدند 
و آنجا را از آن پس 
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند 
... 
1